حسبان نخستین روزنامه گردشگری ایران ویژه نامه شهر جدید پردیس

صفحه خانگی پارسی یار درباره

مردی با 17 همسر در پی ازدواج مجدد

 

داد محمد مراد عبدالرحمان شهروند اماراتی که در حادثه‌ای یکی از پاهای خود را از دست داده و تاکنون از 17 همسر صاحب بیش از 90 فرزند شده است، همچنان به دنبال ازدواج‌های دیگری است.

به گزارش جام جم، وی یکی از خواسته‌هایش را دستیابی به رکورد بیش از 100 فرزند می‌داند و می‌گوید: در این باره به پدرم قول داده‌ام، در نتیجه برای عمل به قولم در پی انتخاب همسران جدیدی هستم.

داد محمد اولین بار سال 1967 ازدوج کرد، اما پس از این ازدواج 16 بار دیگر رخت دامادی پوشید و هر بار از ملیت‌های مختلف همسر اختیار کرد. در این خبر آمده است این مرد که از ساکنان راس‌الخیمه است، در حال حاضر 4 زن دارد و زنان دیگرش بازنشسته شده‌اند و حقوق ماهانه دارند. فرزند بزرگ داد محمد 36 ساله و کوچک‌ترین آنها 3 ماهه است، ضمن این‌ که 2 فرزند نیز در راه دارد.

به گزارش پایگاه خبری نسیج، داد محمد می‌گوید اولین بار در سال 1967 ازدواج کرد و از همسر اولش 13 فرزند دارد، اما پس از مدتی این همسرش در گذشت، در نتیجه با همسران دیگری ازدواج کرد و همسرانش از ملیت‌های مختلف از جمله مغربی، ایرانی، پاکستانی، هندی و عمانی هستند. تعداد فرزندان و نوه‌های داد محمد در این خبر 142 نفر اعلام شده است. وی می‌گوید: یکی از پسرانم تاکنون 3 همسر انتخاب کرده و دیگری 2 همسر، اما آنان نیز راه مرا ادامه می‌دهند چون در پی ازدواج‌های دیگری هستند.


من پای منقل، شوهرم با زن صاحبخانه ...

روزنامه خراسان نوشت: خجالت می کشیدم درباره مسائل خصوصی زندگی ام به مادر و مادر شوهرم چیزی بگویم. یک روز موضوع را برای زن صاحبخانه مان تعریف کردم. او که زنی ?? ساله است لبخندی زد و گفت: غصه نخور، دوای مشکل تو پیش من است و کاش زودتر از این ها این مسئله را مطرح می کردی. دخترجان، تو از نظر قوای بدنی ضعیف هستی و باید خودت را تقویت کنی.

ابتدا فکر می کردم منظورش این است که از نظر تغذیه توجه بیشتری کنم اما او مرا به داخل خانه اش دعوت کرد و برای اولین بار بود که چند پک به سیخ سرخ تریاک زدم. زن جوان در معاونت اجتماعی پلیس شهرستان گناباد افزود: متاسفانه این عمل اشتباه در روزهای بعد هم تکرار شد و این طور به خودم تلقین می کردم که از نظر قوای جسمانی و جنسی قوی شده ام. من حتی با انتقال باورهای غلط زن صاحبخانه به شوهرم، او را نیز به استعمال موادمخدر دعوت کردم و تا به خودم آمدم دیدم من و شوهرم هر دو معتاد شده ایم.

ما هر شب میهمان صاحبخانه بودیم و تریاک مصرف می کردیم. مدتی گذشت و من متوجه حرکات و رفتار مشکوک شوهرم شدم. با اندکی تحقیق و مراقبت فهمیدم مراسم شب نشینی در خانه همسایه کار دستم داده است و شوهرم با زن صاحبخانه ارتباط پنهانی دارد.

زن جوان افزود: این موضوع برای من خیلی نگران کننده بود و تصمیم گرفتم محل سکونت خود را تغییر دهم و با زنی که عامل بدبختی های مان بود ترک مراوده کنم. ما خانه دیگری اجاره کردیم و در آن ساکن شدیم و من تصمیم به ترک اعتیاد گرفتم اما با وجود آن که حدود ? ماه از این ماجرا می گذرد ولی شوهرم ارتباط خود را با آن زن حفظ کرد و متاسفانه با پیشنهاد این زن و به طمع پول و ثروت بادآورده فریب خورد.

امروز برایم خبر آوردند که پلیس شوهرم را به اتهام حمل موادمخدر دستگیر کرده است


گزارش تصویری از ده پدر نمونه!


  آپلود سنتر




 

شیر آفریقایی شیر آفریقایی در زمینه ایفای نقش پدری کمی
عجیب به نظر می‌رسد. این شیر همیشه در سایه دراز کشیده و وظیفه یافتن و شکار غذا بر
عهده شیر مادر است. شیر پدر تنها هنگامی که خانواده وی مورد تهدید قرار گیرد، به دفاع
از آن‌ها می‌پردازد.



  آپلود سنتر




 

پنگوئن امپراتور پنگوئن‌های پدر با تحمل سرمای زیر صفر
درجه و بی‌غذایی از تخم‌های خود محافظت می‌کنند. بعد از این‌که پنگوئن مادر تخم گذاشت،
پدر با پوست خود تخم را پوشانیده و مدت 4 ماه از آن مراقبت می‌کند.



  آپلود سنتر




 

سوسک سوسری‌هایی که از چوب تغذیه می‌کنند، برای فرزندان
خود لانه و غذا تهیه می‌کنند. سوسری‌های پدر با خوردن فضولات پرندگان، نیتروژن لازم
برای نوزادانشان را تهیه می‌کنند.



  آپلود سنتر




 

جغد شاخدار جغد شاخدار یک شریک و پدر زحمت‌کشی است. تمام
مدتی را که جغد مادر روی تخم‌ها خوابیده است، جغد پدر به جست‌و‎جوی غذا رفته و برای
شریک خود موش شکار می‌کند. هنگامی که جوجه‌ها سر از تخم بیرون آوردند، وظیفه تهیه غذا
باز هم به عهده پدر خانواده است.



  آپلود سنتر




 

روباه سرخ روباه پدر با فرزندان خود بازی می‌کند و وظیفه
تهیه غذا برای اعضای خانواده به عهده اوست. او با پنهان کردن غذا در نزدیکی لانه، به
فرزندان خود یاد می‌دهد که چگونه به دنبال غذا بروند.



  آپلود سنتر




 

پرنده رئا رئاهای پدر که در آمریکای جنوبی زندگی می‌کنند،
وظیفه مراقبت از فرزندان را به عهده دارند. بعد از جفت‌گیری، پرنده‌های پدر مدت 6 هفته
روی 50 تخم‌ می‌خوابند.



  آپلود سنتر




 

مارموسِت از آن‌جایی که معمولا نوزادان درون شکم مادر،
25 درصد از وزن میمون‌های مادر را تشکیل می‌دهند و این موجودات بهای سنگینی برای تولد
یک نوزاد می‌پردازند، وظیفه پدران بسیار سنگین خواهد بود. نگه‌داری از کودکان در 2
شیفت به عهده پدر و مادرهایشان خواهد بود.



  آپلود سنتر




 

ساس دریایی ساس دریایی پدر بعد از جفت‌گیری، وظیفه حمل
کردن تخم‌ها را بر عهده دارد. ساس مادر با استفاده از یک چسب طبیعی تخم‌ها را به پشت
ساس پدر می‌چسباند. پدر از تخم‌ها مراقبت کرده و برای جلوگیری از خراب شدن آن‌ها، گاهی
تخم‌ها را در معرض هوای آزاد قرار می‌دهد.



  آپلود سنتر




 

فلامینگو اگر چه این حیوانات به صورت دسته جمعی زندگی می‌کنند
اما فلامینگوهای پدر به تک همسری اعتقاد دارند. فلامینگوی پدر و مادر در تهیه لانه
و ساخت آن و همچنین مراقبت از تخم و محافظت از فرزندشان با یکدیگر همکاری می‌کنند.



  آپلود سنتر




 

اسب دریایی نوزاد روی دم پدر اسب دریایی گونه‌ای از ماهی‌ها
هستند که وظیفه حمل نوزادان در دوره 10 تا 25 روزه بارداری بر عهده پدر است، در واقع
اسب دریایی مذکر باردار می‌شود.



  آپلود سنتر




 

قورباغه قورباغه پدر هر شب تخم‌ها را در آغوش می‌گیرد.
وظیفه حمایت از تخم‌ها در برابر شکارچیان کوچک مانند حشرات به عهده اوست و مدام آن‌ها
را مرطوب نگه می‌دارد


تصاویر مستهجن و بیحجاب درواحد دیگری ازدانشگاه آزاد

تصاویر مستهجن  و بی‌حجاب درواحد دیگری ازدانشگاه آزاد

 

خبرنامه دانشجویان ایران: پس از درج خبری در مورد قرار گرفتن عکس های بی حجاب در یکی از واحدهای دانشگاه آزاد که با انکار مسئولین این دانشگاه مواجه شد و خبر و تکذیبیه آن در "خبرنامه دانشجویان ایران" نیز درج شد، این بار یکی دیگر از واحدهای دانشگاه آزاد تصاویری گرافیکی مستهجن را در ملأ عام قرار داده است.

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ چند روز قبل خبری در سایت های خبری انعکاس پیدا کرد که از در معرض عموم قرار دادن عکس های بی حجاب دانشجویان رشته گرافیک دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد قم خبر می داد. این مساله گرچه از سوی روابط عمومی دانشگاه آزاد قم انکار شد و برخی توضیحات در خصوص آن ارائه گردید اما در هر صورت نمی توان روند رو به گسترش بی حیایی در عرصه دانشگاهی را کتمان نمود.

اما ظاهرا بنا نیست تکرار جنین ماجراهایی در واحدهای دانشگاه آزاد در کشور، به اتمام برسد. این بار دانشگاه آزاد شیراز، محلی شد برای نمایشگاهی که در نوع خود کم نظیر است.

Persianv.com At site


وبلاگ حزب الله شیراز نوشت: قضیه از این قرار است که جمعی از دانشجویان هنر دانشکده معماری دانشگاه آزاد شیراز طی اقدامی عجیب، نمایشگاهی را برپا کرده و تصاویری از دختران بدحجاب و مستهجن را که خود نقاشی کرده بودند در معرض عموم قرار دادند.

Persianv.com At site


جالب این جاست که زمانی که معاون فرهنگی دانشکده به چنین نمایشگاهی اعتراض می کند، از سوی برخی دانشجویان تحقیر می شود و مورد تمسخر واقع می شود! استاد مربوطه نیز در جواب از این می گوید که بنا بر این درس دانشجویان باید بتوانند آناتومی هر عضو از بدن را بکشند و هیچ ایرادی ندارد که حتی قسمت های ... نیز کشیده شود.

گفتنی است رئیس دانشکده چند روز قبل از این ماجرا گفته بود که اگر چنین نمایشگاهی برگزار شود، محاسنم را خواهم تراشید!

Persianv.com At site


اعتراضات دانشجویی در مخالفت با چنین نمایشگاهی در حال شدت گرفتن است.پیشاپیش از مردم متدین شیراز از انتشار تصاویر زیر پوزش می طلبیم.

Persianv.com At site


در پی درج گزارشی از بدحجابی تاسف‌بار دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیراز روابط عمومی این دانشگاه مسئولیت این مسائل را بر عهده صادرکنندگان مجوز اعلام کرد.



در توضیحات روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی شیراز به خبرگزاری فارس آمده است: این دانشگاه درخواستی در مورد برگزاری نمایشگاه نقاشی دانشجویان از اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی نداشته است.

این روابط عمومی همچنین اعلام کرده است که، توسط شورای فرهنگی دانشگاه که مرجع صدور این گونه مجوزها است در مورد برگزاری این نمایشگاه مجوزی صادر نشده است.

در بخش دیگری از این جوابیه آمده است: مسئولیت برگزاری این نمایشگاه و مسائل پیرامونی آن برعهده صادرکنندگان مجوز و برگزارکنندگان آن است.

روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی شیراز با تکذیب اظهارات مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان فارس که در مقام قضاوت نشسته و دانشگاه را محکوم به خطاکاری کرده، اعلام کرده است: مجوز این نمایشگاه را اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان فارس صادر کرده و این نمایشگاه در فضایی زیر پوشش آن اداره برگزار شده و تاکنون نیز این دانشگاه نمایشگاهی در مورد نقاشی در هیچ نگارخانه‌ای برگزار نکرده است.

 

 

 

گردآوری :گروه اینترنتی نیک صالحی


روی سنگ قبر هاجر ننوشتند علت مرگ نداشتن پول دارو + عکس

 

به هاجر گفتم: گفتم: پول ندارم. هاجر گفت: برگردیم خانه خوب می شوم...
البرزنیوز:  9 سال پیش دختری 15 ساله به نام هاجر در یکی از روستاهای استان کهگیلویه و بویراحمد به دلیل فقر و نداشتن 6 هزار تومان پول دارو فوت کرد. روستای هاجر پس از مرگش آباد شد اما تنها افرادی که از این آبادانی بهره ای نبردند خانواده هاجر بود.

" بعد از ظهر من و هاجر از سر زمین کشاورزی مردم برمی گشتیم، هاجر فقط گریه می کرد. می گفت دلم درد می کند. پدرش برای کار به گناوه رفته بود. ماشینی هم برای اینکه او را به درمانگاه ببرم نبود. راه طولانی و جاده هم سنگلاخ؛ تراکتوری که به قلعه رئیسی گچ می برد آمبولانس هاجر شد. دکتر برایش دارو نوشت. 900 تومان می شد. سرم و آمپول نوشت اما لوازم سرم در درمانگاه نبود. در زایشگاه را هم بسته بودند. آمبولانس برای بردن او به دهدشت 6500 تومان پول می خواست این پول هزینه یک ماه زندگی مان بود و من تنها دو هزار تومان داشتم که از فروش گندمهای خانه تهیه کرده بودم. گفتم: هاجر پول ندارم. هاجر گفت: برگردیم خانه خوب می شوم... ."



 

جان خانم عکس هاجر را نشان داد و گفت: حیف! همین یک عکس را از صورت ماهش دارم


این وقایع مربوط به سه روز قبل از مرگ هاجر است که مادرش جان خانم آلیاز تعریف می کند. می گوید: "به هاجر که بی رمق در بستر افتاده بود و به برادرهای کوچکش که دورش نشسته بودند نگاه کردم. گریه کردم از فقر، تنهایی، از ستم روزگار. نزدیک اذان صبح دیگر کسی ناله هاجر را نشنید. هاجر سه روز استفراغ  کرد، فریاد کشید، آب سرد خواست و مرد."

از هاجر خجالت کشیدم چون پول نداشتم

حمد الله، پدر هاجر نویدی که در زمان بیماری فرزندش برای کار به گناوه رفته بود، می گوید:" هاجر اوقاتی که در شهرهای دیگر کار می کردم تنها دلخوشی ام بود. وقتی می خواستم به گناوه بروم گفت که دلم گوشواره می خواهد. صورتم سرخ شد. پول نداشتم. اما الان حاضرم جانم را بدهم اما فقط یک بار گوشواره ای برایش بخرم و در گوشش بیاندازم. "

روی سنگ قبرش ننوشتند علت مرگ نداشتن پول دارو؛
فقط نوشتند در گلستان طبیعت، من گلی پ‍ژمرده ام.

9 سال پیش در چنین روزی، هاجر نویدی منش، متولد سال 66 در روستای شوتاور از توابع بخش چاروسا شهرستان قلعه رئیسی در شهر دهدشت استان کهگیلویه و بویر احمد در تاریخ دهم تیر سال 81 فوت کرد. او به دلیل فقر خانواده و روستایش جانش را از داد. اما جان خانم هنوز هم بعد از 9 سال خودش را مقصر مرگ هاجر می داند و می گوید: هیچ شکایتی از هیچ کس ندارم. هاجرم مرد چون فقیریم و روستا امکانات نداشت!

نوش دارو بعد از مرگ هاجر

وقتی موضوع مرگ هاجر نویدی به دلیل فقر و نداشتن پول دارو 40 روز بعد از فوت او در سال 81 رسانه ای شد استاندار کهگیلویه و بویراحمد، پرداختن به مرگ هاجر را تلاش برای تضعیف دولت دانست و منتقدان را نصیحت کرد که اگر قصد مقابله با دولت را دارند صریح بیان کنند و به تزویر و نیرنگ متوسل نشوند.

روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی یاسوج نیز اعلام کرد که مقصر، مادر هاجر بوده چون خارج از وقت اداری به پزشک مراجعه کرده است!

پزشکیان، وزیر بهداشت وقت هم از این موضوع طفره رفته و گفته بود که تکلیف کل نظام بهداشت و درمان نامشخص است و رمضان زاده، سخنگوی دولت هم که در نشستی خبری درباره بکارگیری سه وزارتخانه برای پیگیری انقراض یوزپلنگ آسیایی صحبت می کرد در واکنش به مسئله مرگ هاجر گفت: اگر رئیس جمهور بخواهد هر اتفاقی را که در کشور می افتد پیگیری کند که دیگر به هیچ کار کلانی نمی رسد!

پس از آن کمیته ای در مجلس وقت تشکیل شد و وزیر بهداشت به دلیل توزیع نامناسب دارو، اشتباه پزشکی و مشکلات بهداشتی در مناطق محروم تا پای استیضاح هم پیش رفت. آن روزها برخی گفتند دلیل مرگ هاجر ترکیدن آپاندیسش بوده اما دکتر معالجش تشخیص نداده است. برخی دیگر گفتند او به دلیل خوردن غذای مسموم مریض شد ولی دکتری که معاینه اش کرده بود گفته بود گرما زده شده ببریدش خانه خوب می شود!



اما دیگر فرقی نمی کرد چون مادر هاجر پول نداشت که او را به درمانگاه مجهزتر ببرد. بعد از این حادثه تلخ به مدت 6 ماه در روستای شوتاور آمبولانس مستقر شد و اهالی روستا تحت پوشش کمیته امداد قرار گرفتند. امروز دیگر، داروهای لازم به خانه بهداشت شوتاور می رسد و دکتری از شهرستان قلعه رئیسی در ماه یکبار به روستا می آید و دو بهورز هم روستاییانی  را که بیشتر فشار خون دارند درمان می کنند.

با این وجود برادر هاجر، این آبادانی را نوش دارو پس از مرگ سهراب می داند و می گوید: اگر دیوار تمام خانه های روستا را از طلا هم بسازند دیگر فایده ای ندارد چون هاجر زنده نمی شود.

مدتی بعد از مرگ هاجر، فرهاد برادر هم سن و سال او به دلیل اصابت فلز تیزی با چشم چپش در آستانه کور شدن قرار گرفت. همان دکتر معالج هاجر این بار تشخیص داد که نمی شود برای چشمش کاری کرد چون کور شده است!



خانواده هاجر که دیگر زیر بار این مشکلات کمر خم کرده بودند به اهواز رفتند تا پدر هاجر در مرغداری کار کند و اوضاع زندگی شان بهتر شود اما او دیگر پیر شده بود و صاحب کار او را نمی خواست. بنابراین به یکی از دورافتاده ترین روستاهای خوزستان رفتند تا در کنار پسر بزرگش که خرج زندگیشان را می داد بمانند. در این مدت فرهاد به دکتر معالج دیگری مراجعه کرد ولی دیر شده بود. چون دکتر گفت اگر همان زمان معالجه می شد الان 80 درصد بینایی اش را از دست نمی داد. اما هنوز هم خانواده هاجر توان پرداخت اجاره خانه شان را ندارند چه برسد به یک میلیون تومان پول عمل چشم فرهاد.

هاجر، پیش مرگ آبادانی روستایش شد

فصل برداشت خوشه های طلایی گندم فرارسیده و برف آب شده کوههای شوتاور به رودخانه می ریزد اما هاجرهای این روستا و دامهایشان با هم از آب رودخانه نمی خورند تا مریض شوند؛ چون هاجر جور همه را کشید و به جای همه جان داد.

 

 

گردآوری :


دختر 146کیلویی قهرمان میشود + عکس

 

رسانه‌های رسمی آمریکا اعلام کردند که یک دختر جوان 146 کیلوگرمی قرار است با شرکت در مسابقات وزنه‌برداری المپیک، قهرمان جهان در این رشته ورزشی شود.

«هالی منگولد» 21 ساله دراین‌باره به رسانه‌های رسمی آمریکا یادآور شد: من با قد یک‌متر و 76 سانتی‌متری خود و وزن 146 کیلوگرم موفق شدم در باشگاه وزنه‌برداری ایالت «اوهایو» سری میان سرها پیدا کنم. قرار است با آماده کردن بدنم و تمرینات روزانه در المپیک سال آینده که در انگلستان برگزار می‌شود، شرکت کرده و مدال طلا را بدست بیاورم.


به گزارش ایسنا، این دختر جوان در ادامه به شبکه خبری فاکس‌نیوز خاطرنشان کرد: اولین روزی که قصد داشتم به باشگاه وزنه‌برداری ایالت اوهایو بروم همه مرا مورد تمسخر قرار دادند. مربیان از من خواستند پیش از آن که بیشتر از این باعث خنده دیگران نشده‌ام خودم بروم، اما من موفق شدم با دو بار تمرین در روز و30 ساعت تمرین در طول هفته خودم را به مربیان نشان دهم. از این موضوع هم کاملا اطمینان دارم که می‌توانم مدال طلای المپیک سال 2012 انگلستان را بدست بیاورم.

عکس متفاوت بازیگر نقش ستایش همراه مادرش

 

عکس متفاوت بازیگر نقش ستایش همراه مادرش

 

رسانه آرمانی در جدیدترین مصاحبه خود با هنرمندان این بار به سراغ نرگس محمدی بازیگر سریال ستایش رفته است تا مصاحبه ای متفاوت با این هنرمند داشته باشد.

نرگس محمدی

نرگس محمدی دختر خوب این روزهای تلویزیون است که این روزها با نقش ستایش خود را به عنوان چهره اول جعبه جادویی معرفی کرده و توانسته با بازی خوب و تاثیرگذارش جای خود را بین خانواده‌های ایرانی پیدا کند. این گفت وگو به بهانه درخشش نرگس در نقش ستایش با او انجام شده است. خیلی‌ها دوست دارند او را بیشتر بشناسند، او و مادرش مهمان دوربین ما بودند.


پرستار بازیگر

نهم فروردین در تهران متولد شدم، همزمان با تحصیل در دانشگاه ( رشته پرستاری) در کلاس‌های بازیگری کارنامه شرکت کردم و از آن‌جا برای بازی در فیلم «مرگ یک پینوکیو» معرفی شدم که فیلم خوبی هم بود اما به دلایلی هنوز به اکران عمومی در نیامده است. بعد از این فیلم حدود یک سال در تئاتر فعالیت کردم که در همین مدت موفق شدم جایزه بهترین بازیگر زن را از جشنواره «ماه» حوزه هنری دریافت کنم. بعد از تجربه‌ای که در تئاتر کسب کردم به سینما بازگشتم و در فیلم‌هایی چون ریسمان؛ باز، آناهیتا، سوپر استار و اخراجی‌ها2 بازی کردم. البته فیلم‌هایی مثل سوپراستار و اخراجی‌ها 2 بیشتر برایم جنبه تجربی داشت.


اتفاقی که باعث جدایی از هنر شد...

از ابتدا دوست داشتم در رشته هنر ادامه تحصیل دهم اما روزی که باید در آزمون ورودی هنرستان صدا و سیما شرکت می‌کردم اتفاقی برایم افتاد که امتحان را از دست دادم. به همین دلیل در شاخه تجربی کنکور دادم و در رشته پرستاری پذیرفته شدم، درسم تقریبا در رشته پرستاری به پایان رسیده و فقط برای ارائه طرح، باید مدتی در یک بیمارستان مشغول به کار شوم. که ان‌شاا... به زودی این کار را انجام خواهم داد.

شاگرد پرویز پرستویی و...

ما جزو آخرین هنرجویان موسسه کارنامه بودیم که استاد پرستویی و آقای حبیب رضایی در آن‌جا حضور داشتند. آقای رحمانیان نیز در کنار این دو بزرگوار حضور داشتند، خانم تیموریان و استاد رایگان، پیام دهکردی و رضا بهبودی هم درس‌های زیادی از بازیگری به ما آموختند. در مجموع، کلاس‌ها بسیار پر بار و خوب بود اما بد نیست بدانید همان روز اولی که برای ثبت نام به «کارنامه» مراجعه کردم، آقای پرستویی و رضایی گفتند که ما شرایطی را برای بچه‌ها فراهم می‌کنیم که به شدت سخت است و به همین دلیل ممکن است خیلی از بچه‌ها در میانه کار عطای بازیگری را بر لقایش ببخشند و همین هم شد، ما در ابتدای کلاس‌ها بیست هنرجوی دختر و بیست هنرجوی پسر بودیم، اما اواخر کار، از این جمع چهل نفره فقط پانزده نفر باقی مانده بود. من از ابتدا خودم را برای این سختی‌ها آماده کرده بودم و از آن‌جایی که این حرفه و هنر را دوست داشتم تمام سختی‌ها را تحمل کردم.


حس و تکنیک مکمل یکدیگرند

به نظر من حس و تکنیک مکمل هم هستند.تو به عنوان یک بازیگر اگر می‌خواهی موفق باشی باید از تکنیک این کار سررشته داشته باشی و آن را با حس دربیامیزی تا به نتیجه مطلوبی در کار دست پیدا کنی... اگر بازیگر بخواهد صرفا از تکنیک استفاده کند، شبیه ربات می‌شود و اگر هم قرار باشد، فقط از حس در بازی استفاده کند، باز هم نمی‌تواند به موفقیت کامل دست پیدا کند.


به شهرت و پول فکر نمی‌کردم

آن زمان که می‌خواستم وارد این عرصه شوم اصلا به پول و شهرت فکر نمی‌کردم، نمی‌دانم چه بود، شاید اگر از اکثر بازیگرها این سوال را بپرسید نتوانند به طور دقیق به این سوال جواب دهند. وقتی بچه بودم تنها تفریح و لذت‌بخش‌ترین تفریح برایم فیلم دیدن بود و ساعات زیادی از روز را به این کار اختصاص می‌دادم، اما الان وقتی به دختر دایی‌هایم که سن و سال کمتری هم دارند می‌گویم فیلم ببینید توجهی نمی‌کنند، این علاقه‌ای است که باید در وجود هر کس باشد و نمی‌توان آن را توصیف کرد.


باید برای کبوترها دونه پاشید

تئاتر «باید برای کبوترها دونه پاشید» از فیلتر بازبینی نیز عبور کرده بود و خود را برای اجرای عمومی آماده می‌کرد که متاسفانه مشکلی برای یکی از بازیگران اصلی به وجود آمد و من به فاصله 10 روز مانده به اجرا جایگزین او شدم. در این مدت کم، فقط و فقط به دلیل صمیمیتی که در گروه وجود داشت توانستم با نقش ارتباط خوبی برقرار کنم و خدا را شکر در جشنوار «ماه» هم توانستم جایزه بهترین بازیگر آن دوره را از آن خود کنم.


برای مردم کار کن

ماندگاری یعنی تلاش و با عشق برای مردم کار کردن.این خیلی مهم است که بازیگر برای مردم کار کند.باید مردم تو را بپذیرند و محبوب مردم باشی و بتوانی کارهای خوبی به مخاطب ارائه دهی تا ماندگار شوی. من به شخصه تلاش زیادی می‌کنم تا مردم را از خودم راضی نگه دارم و امیدوارم در این کار موفق باشم.


همیشه وام‌دار محبت مردم هستم

این روزها متاسفانه حال مادربزرگ عزیزم خوب نیست و به دلیل بیماری در بیمارستان بستری هستند، دیروز که برای عیادت به بیمارستان رفته بودم خانم میانسالی به اتاق آمد و من را شناخت و لطف کرد و خواست که با هم در راهرو عکسی به یادگار بیندازیم. همین که وارد راهروی بیمارستان شدم، دیدم جمعیت زیادی برای دیدن من در راهرو جمع شده‌اند، اینها واقعا لطف خدا و محبت مردم است که معقتدم اگر نباشند ما هم نیستیم و همیشه وام‌دار محبت‌های این مردم عزیز و دوست‌داشتنی‌ام.


من و ستایش

نمی‌شود گفت که من و ستایش شبیه هم هستیم اما به هرحال برخی از خصلت‌های من در ستایش دیده می‌شود اما این‌طور نیست که بگویم من خودم را بازی کردم. ستایش بعضی اوقات یک کارهایی انجام می‌دهد که قطعا اگر من (نرگس) جای او بودم هیچ وقت آن کارها را انجام نمی‌دادم. البته برخی از ویژگی‌هایش هم بی‌شباهت به من نیست، مثل مهربانی، صبوری و... . یکی از مواردی که وجود داشت این بود که ستایش هم‌نسل من نبود و برای رسیدن به این شخصیت باید حال و هوای بیست سال پیش را درک می‌کردم و با آن روزگار کمی آشنا می‌شدم.


یک‌سال مقابل دوربین بودم

من هشت ماه بعد از آغاز پروژه، جلوی دروبین آقای سلطانی رفتم و همین موضوع باعث شد کمی جو برای‌مان سنگین باشد اما گروه این‌قدر صمیمی و خوب برخورد کرد که سختی‌های کار برایم آسان شد. من تقریبا یک سال مداوم سرکار بودم اما سختی کار برایم لذت‌بخش بود چون به نتیجه آن امیدوار بودم و برای دیدن کار لحظه شماری می‌کردم.
nagesmohammadi01.jpg


فیلمی را می‌پسندم که بفروشد...

به نظرم نمی‌شود سینمای هنری و سینمای تجاری را از هم جدا کرد چون این دو سینما به نوعی مکمل یکدیگرند و من به عنوان یک بازیگر اگر توانایی این را داشته باشم که در یک کار تجاری یک تعداد تماشاگر و مخاطب جذب کنم و حالا بتوانم با بازی در یک فیلم هنری آن مخاطب و تماشاگر را باخود برای دیدن فیلم هنری به سینما بکشانم یا به عبارتی دیگر برای دیدن فیلم هنری که به نظرمن، حرف‌ها و مفاهیم خیلی بیشتری را به مخاطب منتقل می‌کند و به نوعی پل ارتباط شوی فکر می‌کنم و وظیفه‌ام را انجام داده‌ام. در مجموع به شخصه فیلم خوبی را می‌پسندم که بفروشد. چون فکر می‌کنم یک کارگردان فیلمی را می‌سازد که تماشاگر آن را ببیند. به نظر من اگر دست اندرکاران اصلی سینما بتوانند فیلمی را تولید کنند که در ضمن داشتن مفاهیم خوب، تمام معیارهای یک فیلم هنری و شاخص‌های فروش را نیز رعایت کرده باشد، سینمای آرمانی به وجود می‌آید.


دوست دارم بازیگر خوبی باشم

دوست دارم مردم من را به عنوان یک بازیگر خوب بشناسند و حداقل وقتی بعد از چند سال خودم به یاد کارهایم افتادم و کارنامه کاری‌ام را مرور کردم از کارهایم لذت ببرم و به رزومه‌ام افتخار کنم. برایم مهم نیست که به عنوان بازیگر سینما شناخته شوم یا بازیگر تئاتر یا تلویزیون، هرجا که کار خوب باشد اولویت من است و ترجیح می‌دهم فقط به خود بازیگری فکر کنم نه به مدیوم آن. البته این را کتمان نمی‌کنم که من هم مثل خیلی از بازیگران دیگر دوست دارم روزی صاحب سیمرغ فجر شوم یا با کارگردان‌های بزرگی مثل اصغر فرهادی، داریوش مهرجویی، حسن فتحی و... کار کنم.


کلیشه شدن هرگز

اگر دخترهای آن دوره را با دخترهای هم نسل خودمان مقایسه کنیم می‌بینیم که ستایش مطابق با نسل خودش پیش می‌رود و زیاد هم مثبت نیست. دخترهای آن موقع همین‌طور مطیع و حرف گوش کن و البته صبور بودند، برعکس من و هم نسل‌های من (خنده). اما در مجموع دوست ندارم در نقش‌های مثبت کلیشه شوم و به همین دلیل در همین مدت چند کار که نقش‌های مثبت داشت را رد کرده‌ام تا کلیشه نشوم. همه آدم‌ها خاکستری‌اند، کسی مطلقا سیاه یا مطلقا سفید نیست.


نرگس؛ تنها دوست من

من از بین کارهای منزل فقط آشپزی را دوست دارم و هر وقت که بتوانم به مادرم در این زمینه کمک می‌کنم.

مادر نرگس می‌گوید: من از نرگس در مورد کارهای خانه راضی‌ام. نرگس از کودکی تنها دوست من بوده و هست و همیشه در کنار من حضور داشته، البته این چند ساله به دلیل مشغله کاری کمی در کارهای منزل تنبل شده که آن را هم می‌گذاریم به حساب مشغله کاری‌اش (خنده).


مادر؛ بهترین نعمت خدا

مادر، عزیزترین و بهترین نعمتی است که خداوند به هر بنده‌اش مرحمت می‌نماید، برای من هم عزیزترین موجود روی زمین مادرم است و با تمام وجود دوستش دارم. بعد مادرش را بغل می‌کند و مقابل دوربین ماهنامه «خانه آرمانی» می‌ایستد.

مصطفی امامی


 

 

گردآوری :گروه اینترنتی نیک صالحی